تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7459
بازدید دیروز : 4010
بازدید هفته : 11511
بازدید ماه : 70463
بازدید کل : 10397389
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 8 / 10 / 1394

2- اميرالمؤمنان (ع) در خطبه قاصعه كه يكى از جالب ترين فصيح ترين خطبه هاى نهج البلاغه است درباره رسول اكرم (ص) مى گويد:
از روزى كه دوران شير خوارگى رسول خدابه پايان رسيد خداوند متعال بزرگترين فرشته اى از فرشتگانش را مأمور ساخت تا قرين و هم نشين پيامبرش گرديد و او راشب و روز به راه و رسم او صاف نيك و اخلاق پسنديده آشنا مى ساخت(6).
3- فخر رازى در تفسير آيه «ان اتبع الا ما يوفى الىّ» مى گويد كه رسول خدابه جز وحى دستور نمى داد و ابدا باجتهاد و رأى و نظريه خويش عمل نمى كرد.
4- همانا مطلب را بخارى نيز در صحيح خوتأييد كرده و در مورد اينكه گفتار(7)و عمل رسول خدا(ص) از وحى سرچشمه مى گرفت باب مخصوص بدين عنوان ساخته است كه اگر از رسول خدا از آنچه به او در آن باره وحى نازل نگرديده بوسوال مى شد آن حضرت جواب نمى داد و يا مى فرمود نمى دانم و يا مى گفت هنوز حكم آن ثابت نشده است تا اينكه در آن موربر وى وحى نازل مى گرديد و آن حضرت از راه رأى و مقياس چيزى مى گفت به دليل آيه شريفه «انا انزلنا اليك الكتاب بالحق لعكم بين الناس بى اراك اللّه(8).
«نبوت از ديدگاه صحام»
آنچه در فصل گذشته ذكر شد خلاصه اى بواز آياتى كه درباره پيامبران به خصوص درباره پيامبر اسلام در قرآن مجيد وارد گرديده و روايات صحيحى كه از پيشوايان اسلامى نقل شده است و مى توان از اين آيات قرآنى و روايات معتبر دينى قيافه واقعى پيامبران را از نظر اخلاقى و ايمانى تماشا نمود و سيماى دوران پيش از نبوت و بعد از نبوت آنان رابه راهنمايى اين آيات و روايات شناخت شخصيت عظيم و موقعيت ويژه آنان رادر ذهن خود ترسيم نمود پاكى، نذاهت، قدس، عظمت، عصمت و معصوميتشان را از هر نوع گناه و آلودگى اثبات كرد
ولى به علل خاصى كه بعداذكر خواهد شد تعريف كنندگان تاريخ اسلام أنبياء رابا قيافه و سيماى ديگرى به ما معرفى مى كنند نه تنها براى پيامبران عصمتى ثابت نگرديده و انبياء با پاكى و نذاهت معرفى نشده اند بلكه مقام نبوت به خصوص در صحام آنچنان كنترل داده شده است و آنچنان نسبت هاى ناروابه ساخت مقدس انبياء داده اند كه قيافه واقعى آنان رامسخ نموده و از افراد عادى و معمولى هم پست تر معرفى كرده اند و آنان رادر رديف افراعي اش و هوسران كه در برابر شهوت رانى و اعمال هوا و هوسشان هيچگونه مانع و رادع اخلاقى و معنوى وجود ندارد قلمداد نموده اند.
مهمتر اينكه در كتب صحام اهل تسنن نه تنها قيافه پيامبران گذشته واقعيت خورا از دست داده و به صورت مضحك و مسخره آميزى خونمائى كرده است بلكه قيافه واقعى پيامبر اسلام نيز عوض گرديده و آن سيماى روحانى و معنوى و آن اخلاق ملكوتى و آسمانى به صورت ديگرى كه با واقعيات و با آيات قرآن مجيد تطبيق نمى كند ترسيم شده است. 
بررسى و مطالعه احاديثى كه در صحام راجع به گوشه هايى از زندگى پيامبر اسلام نقل گرديده است اين حقيقت رابر ما روشن مى كند و اين تحريف واقعيت و تغيير حقيقت را تأييد مى نمايد كه:
دروغ سازى و شايعه پردازى درباره پيامبر اسلام از زمان خوآن بزرگوار شروع گرديده و در حال حيات پيامبر (ص) افرازادى در أثر حب و بغض و يا علل و جهات ديگر دروغ هايى ساخته و شايعه هايى خلاف واقع را نسبت به رسول خدامنتشر مى نمودند تا جائى كه رسول اكرم (ص) در بالاى منبر علنا مردم رااز وجود چنين افراد دروغ سازى و فرمود «لا تكذبو من كذب على فليج النار»
مردم بر من دروغ نبنديد و هر كس بر من دروغ ببندجايگاهش آتش است.
انگيزه جعل اين حديث
پس از دوران زندگى آن حضرت اين علل و دواعى رو به فزونى گذاشت و به موازات فاصله مردم از دوران قبل از نبوت پيامبر چگونگى آغاز وحى زندگى داخلى و خانوادگى وى، طرز رفتار و معاشرتش با مسلمانان و خلاصه تمام جهات و جوانب زندگى آن بزرگوار طبق هدف ها و آمال مردم رنگ آميزى مى شد و هر كس براى عقيده و هدف خويش از زندگانى پيامبر (ص) مايه مى گرفت تا دوران معاوية اين مسأله شكل مى نمود و وضع بدين منوال پيش مى رفت تا اينكه اين مسأله شكل اساسى تر و خطرناكترى به خود گرفت.
و به دستور وى كارخانه هاى حديث سازى به كار افتاد معاويه براى اغراض و هدف هاى گوناگون از جمله براى سرپوش گذاشتن به اعمال غير اسلام خود و تحميل كردن رياست فرزندش بر مسلمانان هر نوع فعاليتى مى نمودر پيش براين اهداف و اغراض از اين كارخانه هاى حديث سازى به بهترين وجهى بهره بردارى نمود و با اين گونه حديث هاى ساختگى مى خواست شخصيت پيامبر را كوچك جلوه دهد تا با شخصيت خود و فرزندش هم سطح و هم افق گرداند و شخصيت پيامبر را در اذهان مردم آنقدر تنزل دهد تا مردم رابراى پذيرفتن خلافت و رهبرى فرد جنايتكارى مثل يزيد آماده و راه رابر خلافت وى هموار سازد پس از معاويه زماداران ديگر نيز چون وضع موجود را به نفع خوديدند و وجود چنين حديثها رادر تحكم پايه و اساسى خلافت و سلطنت خويش مؤثر دانستند در حفظ و حراست اين حديثها سعى و كوشش كرده و سر و سامان بيشترى به آنها دادند.
اين احاديث ساختگى دست به دست مى گيرند تا با كتابها منتقل شد و در پيشاپيش همه كتابهاى حديث (صحيح بخارى) و «صحيح مسم» قرار گرفت و از آنها به كتب حديث، تاريخ و تفسير نقل گرديده و گاهى به كتب شيعه نيز راه يافت و بعضى از مؤلفين شيعه نيز بدون توجه و بدون نقد و بررسى پاره اى از اين مطالب رابه عنوان نقل حديث و تاريخ و تفسير آيات در كتابهاى خود آورده اند.
و اينك براى شاهد گفتار چند نمونه از احاديثى كه در صحاح نسبت به پيامبران گذشته نقل گرديده است مى آوريم سپس به يارى پروردگار به نقل و بررسى احاديثى كه درباره پيامبر اسلام در صحاح آمده است مى پردازيم.
«دروغ گفتن حضرت ابراهيم(ع) و محروميت وى از مقام شفاعت» 
ابو هريره از رسول خدا(ص) نقل مى كند كه ابراهيم دروغ نگفت مگر در سه مورد و مورد از اين سه دروغ براى خدابود كه گفت (انى سقيم) دبل فعله بيكرهم و دروغ سومش درباره (ساره) بوآنگاه كه وى به همراهى ساره كه زيباترين زنان بود به كشور پادشاه زورگوئى وارد گرديد.
ابراهيم در آنجا به ساره گفت: اگر اين مرد ستمگر بداند كه تو همسر من هستى تو راه زور و اذيت از من مى گيرد اگر ارتباط تو رابا منت سوال كرد بگو كه من خواهر وى هستم زيراتو از نظر اسلام و عقيده خواهر من هستى و من در روى زمين غير از تو و خودم مسلمانى سراغ ندارم اتفاقا مأمورين، ساره را ديدند و به پادشاه رساندند كه به شهر تو زن زيبائى آمده است كه نبايد بجز تو همسر كسى گردد.
او دستور داساره راحاضر كنند و چون خواستند او رابياورند ابراهيم به دعا و نماز مشغول گرديد و چون چشم شاه به رخسار زيباى ساره افتاد نتوانست خوددارى كند و دست به سوى ساره دراز نمود در همان حال دستش خشك گرديد به ساره گفت از خدابخواه دست مرابه حال خوبرگرداند(9).
باز در صحاح آمده درباره جريان شفاعت پيامبر (ص) در ضمن حديث مفصلى كه ابوهريره با مضمون هاى مختلف از رسول خدا(ص) نقل مى كند چنين آمده است كه: اهل محشر براى استمداد و طلب شفاعت به نزد پيامبران مى روند و هر يك از پيامبران يكى از گناهان و لغزش هاى خورابيامى آوردو از شفاعت نموده اعتذار مى كند و مردم رابه سوى پيامبر بعدى مى 
«پيامبر جنايتكار يا كور شدن عزرائيل» 
ابو هريره گويد: يا رسول خدا(ص) فرمود ملك الموت از طرف خداوند به نزد طوس آمد تا او را قبض روح كند موسى به مقام دفاع درآمد و سيلى محكمى به صورت عزرائيل نواخت كه در اثر آن سيلى چشم وى كور شد و به سوى خدابرگشت و عرض نمود خدايا مرابه نزد بنده اى فرستاده اى كه قصد مردن ندارد خداچشم عزرائيل رابه او برگرداند و دستور داد كه به نزد موسى برگرد و به وى بگو! كه دست خود رابه پشت بگذارد و به تعداد هر موئى كه در زير دستش قرار بگيرد يكسال عمر به وى مى دهم.
چون عزرائيل به نزد موسى برگشت و جريان رابه وى گفت موسى عرضه داشت خدايا بعد از اين همه عمر آخرش چيست فرمود آخرش مرگ است.
عرض كرد بنابراين همين حالا آماده مرگم و از خداوند خواست كه او رابه زمين بيت المقدس نزديك كند و در همان جا قبض روح گردد.(10)
در اين حديث مطالبى هست كه نه با مقام الوهيت سازش داردو نه مضمون اين حديث با مقام ملائكه و موقعيت پيامبران وفق ميدهد زيرا:
1- چگونه ممكن است خداوند بنده اى رابه مقام نبوت انتخاب كند و با سمت «كليم اللهى» فقثمرش گرداند كه مانند مردم خودخواه و متكبر بدون جهت و علت معقول و مشروع كسى رابزند و چشم او راكور كند آنهم كسى كه از طرف پروردگار مأمور شود.
2- موسى بن عمران كه چنين جنايتى رابه جاى عتاب و عقاب از طرف پروردگار مورد عنايت بيشترى نيز واقع گرديد و مژده هزاران سال عمر به وى داده شد يك سيلى ظالمانه و اين همه جايزه!!
3- ما از نكار و حشر يك و از افراد متكبر و متبحر مانند فرعون و نمرود روى اين جهت تبرى ميكنيم و آنان رادشمن خدا مى دانيم كه در برابر او امر خدا و پيامبران او به عناد و لجاجت برخاستند و دست ردب ه سينه انبيا زدند و آنان رامورد اهانت و بى احترامى قرار دادند. اگر اين حديث را بدين صورت كه نقل گرديده بپذيريم فرقى در ميان موسى و فرعون باقى نمى ماند زيرا كارى راكه فرعون در برابر فرستاده خدا(موسى) انجام داده بود خود موسى نيز از همان روش پيروى نموده است و به فرستاده خدا(ملك الموت) با اهانت جواب رد داده است.
به هر حال با اين همه ايرادو اشكال كه در اين حديث وجود داردجالب اين است كه «مسلم» در صحيح خود اين حديث رادر باب فضائل موسى نقل نموده است ولى ما نمى دانيم براى پيامبر اين چه فضيلتى است كه يكى از فرشتگان مقرب رادر موقع انجام وظيفه و ابلاغ امر پروردگار با سيلى بزند و چشم او راكور كند.
«سوغات شراب براى رسول خدا(ص)»
به حديثى كه احمد بن حنبل در مسند خودر اين زمينه نقل كرده توجه كنيد كه پيامبر اكرم(ص) از دقت مشروب خوارى نيز بدور نمانده است ولى سازندگان حديث چون ديده اند كه مسئله حرمت شراب از مسائلى است كه صريحا در قرآن مجيد آمده است و نمى توان گفت كه رسول خداحتى در آخر عمرش هم شراب مى خورد لذامى خوارگى رسول خدا را به دوران قبل از تحريم محضر دانسته اند و از نافع چنين آورده اند كه پدرش كيان در زمان پيامبر تجارت مشروب داشت و در يكى از سفرهايش از شام چند مشك شراب براى فروش به مدينه آورده بوبه خدمت پيامبر (ص) آمده عرضه داشت يا رسول اللّه براى تو شراب خوبى آورده ام رسول خدا(ص) فرمو كسان! پس از آنكه مسافرت كردى شراب خوردن حرام و ممنوع گرديد.
«موسى لانه مورچه ها راآتش مى زند» 
ابو هريره نقل مى كند كه مورچه اى پاى يكى از پيامبران رانيش زد آن پيامبر هم ناراحت شد و دستور داكه لانه مورچه ها راآتش زدند در اين هنگام از طرف خداوند توبيخى به دين صورت صادر گرديد كه: اى پيامبر آيا به جهت نيش زدن يك مورچه امتى راكه تسبيح خدامى گويند آتش مى زنى!(11)
و بنا به مزمون حديث ديگرى كه در صحيح ترمذى آمده است و قسطلاتى و ابن حج نيز آن را تأييد نموده اند اين پيامبر قسى القلب كه هزاران مورچه و ذى روح رابه جرم نيش زدن يك مورچه به آتش كشيده است همان «موسى» پيامبر خدابوده است.(12)«حديث توهين آميز به ساحت مقدس سليمان پيامبر»
أبو هريره روايت مى كند: «سليمان بن داود عهد كرد هر آينه شبانگاه با صد زن مباشرت كنم كه هر يك فرزندى رابه دنيا آورد كه در راه خداكار زار كند. فرشته به او گفت: بگو اگر خدابخواهد ولى او نگفت و چون شبانه با آنان مباشرت كرد تنها يكى از آن صد زن نيمى از انسان رابه دنيا آورد. ابو هريره گويد: پيامبر فرمود اگر لفظ «اگر خدابخواهد» رابه زبان جارى كرده بود گناهى از او سر نزده و اميد به قضاى حاجتش مى رفت.(13)
احاديث توهين آميز به ساحت مقدس پيامبران قبل از بعثت:
در اين فصل مى خواهيم قيافه پيامبر اسلام رااز ديدگاه صحاح بشناسيم در دوران قبل از بعثت، نسبت هاى ناروائى كه صحاح در اين دوران به پيامبر اكرم داده اند از جمله:
1- در صحيح مسلم پدر و مادر پيامبر رامشرك معرفى نموده و چنين نقل مى كنند: مردى بوبه رسول خدا(ص) عرضه داشت يا رسول خدا پدر من در كجاس پيامبر او را صداكرد و فرمود: پدر تو در آتش است چون آن مرد رفت پيامبر او راصداكرد و فرمود: پدر من و پدر تو هر دو در آتش هستند.(14)
2- ابو هريره مى گويد: پيامبر (ص) قبر مادرش رازيارت نمود و گريه كرد و كسانى راكه در اطراف آن حضرت بودند به گريه انداخت آن گاه رسول خدا(ص) فرمو من از پروردگارم اجازه خواستم تا درباره مادرم طلب مغفرت كنم چنين اجازه اى به من داده نشد و از خدادر خواست كردم اجازه دهد تا قبر مادرم رازيارت كنم اين در خواست مراپذيرفت شما نيز قبرها رازيارت كنيد كه زيارت قبور يادآور مرگ است.(15)
سازندگان اين دو حديث خواسته اند بار سنگين ننگ خانوادگى و پدران خويش راكه در جبهه هاى جنگ در راه تحكيم و حفظ آئين شرك و بت پرستى مى جنگيدند افرادى راكه در مقابل قرآن و پيامبر ايستادگى نموده و با شدن به عالم ديگر رخت بر بستند، آرى سازندگان اين احاديث خواسته اند ننگ خانوادگى خود را بدين صورت بر طرف سازند و اين عقده حقارت رابه دينگونه حل نمايند كه پدر و مادر رسول خدارابا پدران خويش در يك صف و در يك رديف قرار دهند.
آيا رسول خداگوشت حرام ميخورد!
عبداللّه بن عمر از رسول خدا(ص) نقل مى كند كه آن حضرت قبل از دوران نبوت و بعثت (با زيد بن عمر و بن نفيل) در دامنه كوه بلدح ملاقات نمودو براى وى سفره اى پهن كركه در آن سفره گوشت هم وجود داشت و (زيد) از خوردن آن گوشت ابا و امتناع ورزيد و علت اين خوددارى راچنين بيان داشت كه: من از اين گوشت هايى كه شما به نام بت ها و انصاب خود ذبح مى كنيد نمى خورم و من فقط از گوشت حيواناتى كه به نام خدا ذبح مى گردد تناول مى كنم(16).
و حديثى ديگر آمده است و در مسند احمد بن حنبل از نوفل بن هشام بن سعد بن زيد آورده است كه: رسول خدابا ابو سفيان مشغول خوردن از آن گوشت بودند و از زيد دعوت نمود كه او نيز بخورد ولى زيد نه تنها خودش از خوردن آن امتناع ورزيد بلكه رسول خدا(ص) هم در اين عمل از وى پيروى كرد و از آن روز به بعد تا دوران انصاب و انصام ذبح مى گرديد ترك نمود(17).
مورخان و شرح حال نويسان نيز كه در قرن بعدى آمده اند اين مطلب رااز اين دو مدرك به اصطلاح معتبر و صحيح گرفته و در كتابهاى خود نقل نموده اند(18).
«احاديث توهين آميز بعد از بعثت»
«اشتباه رسول خدادر نماز»
در صحاح نقل گرديده كه رسول خداگاهى در نماز سهو و اشتباه مى نمود و گاهى در ركعات نماز كم و زياد مى كرد و گاهى نيز اصلا نماز چهار ركعتى را دو ركعت مى خواند.
ابو هريره نقل مى كند كه رسول خدايكى از دو نماز مغرب و عشاء را با ما مى خواند و در سر دو ركعت سلام نماز راداو از جاى خوبلند شد و مانند آدم خشمناك به درخت خشكى كه در وسط مسجد انداخته شده بود تكيه نمود و دست راستش را روى دست چپش گذاشت مردم گفتند آيا نماز كوتاه شده است ابوبكر و عمر نيز در ميان مردم بوده ولى ترس مانع گرديد كه آنان با پيامبر در اين موضوع گفتگو كنند از مان مردم مردى به نام (ذواليدين) كه دست هايش بلندتر بوعرضه داشت:
يا رسل اللّه آيا نماز رافراموش كردى يا كوتاه گرديده است رسول خدافرمود نه نماز كوتاه شده است و نه من فراموش كرده ام آنگاه رسول خدا سوال كرد آيا جريان آنچنان است كه ذواليدين مى گويند عرضه داشتند بلى آنگاه رسول خدا در صف ايستاو آن ركعاتى كه نخوانده بجاى آورد و سلام نماز راداد.(19).
«شركت نمودن رسول خدادر نماز با حال جنابت» 
ابو هريره نقل مى كند كه «اقامه نماز گفته شد و صف هاى جماعت منظم گردد رسول خدا(ص) براى انجام دادن نماز در مسجد حاضر شد هنگامى كه در محراب قرار گرفت و مى خواست نماز راشروع كند به يادش آمد كه او جنب است آنگاه به ما فرمو: شما در جاى خود بايستيد و صفها رابه هم نزنيد و به خانه برگشت و غسل نمود در حاليكه قطرات آب غسل از سر و صورتش مى ريخت به مسجد آمد و به نماز ايستاد آنگاه ما نماز رابا او به جاى آورديم...(20).
«آيا رسول خدا آيات قرآن رافراموش مى كند!
از عايشه نقل مى كنند كه پيامبر اكرم صداى مردى راكه در مسجد قرآن مى خواند شنيد و فرمود خدابر وى رحمت كند كه فلان و فلان آيه رابه ياد من انداخت كه از فلان سوره ساقط كرده بودم(21).
و در حديث ديگرى كه باز در صحيحین آمده است به جاى اسقطها انسيتها به كار رفته است يعنى فلان آيات راكه فراموش كرده بودم او به يامن انداخت(22). اين حديث از دروغهاى روشن و صريحى است كه نه با عقل سازش داو نه قرآن و سنت آن رامى پذيرد زيرا.. كس كه در مقام نبوت آياتى راكه بر وى نازل گرديده است فراموش كند و نتواند آنچه راكه معجزه جاودانى مذهب و آئينش مى باشد حفظ كند مسلم است كه چنين شخص در تبليغ رسالت خودش مورد شوق و اعتماد نخواهد بوو به مقام رسالت صلاحيت نخواهد داشت و براى اهميت اين موضوع است كه در قرآن مجيد نسيان و فراموشى در آيات از پيامبر نفى مى كند و مى گويد: «ستغفرك فلانسن» ما تو راخوانا به قرآن مى كنيم و هيچ فراموشى نمى كنى آرى اين آيه نيز حديث موربحث را محكوم ساخته و حفظ رسول خدا را درباره آيات قرآن تضمين مى كند.
«احاديث ديگر»
در نهايت اين بحث و تحقيق من منابع بعضى از احاديث توهين آميز به ساحت مقدس پيامبر اكرم (ص) كه در صحاح اهل تسنن آمده ذكر خواهم كرد و از مطالب و حتى آن احاديث صرف نظر مى كنم زيرا قباحت اين سخن به قدرى روشن است كه حتى خود علماى اهل سنت و شارحان «صحيحين» نيز به آن اعتراف دارند و اهانت بودن اين نسبت رابه مقام نبوت و قبح اين جريان رادرك كرده اند تا آنجا كه به مقام توجيه و تأويل آن برآمده و علت هاى خشك و اشمئزاز آورى ذكر نموده اند و در واقع به عذرهاى بدتر از گناه مرتكب شده اند.
1- رسول خدا ايستاده بول می كند(23)
2- آوازه خوانى در خانه پيامبر(24)
3- رسول خدا همسر خويش رابه تماشاى رقاص ها دعوت مى كر!!(25)
1- سنن ابن حاجه ج 2 ص 938 باب الغناء والدف حديث 1898/2.
حدثنا ابوبكر بن ابى شبيه ثنا أبو اسامه عن هشام بن عروه ن ابيه عن عايشه قالت دخل على ابوبكر و عندى جاريتنا فى جوارى الانصار نعينينان بى تفاولت به الانصار قال ابوبكر... بمزمور الشيطان فى بيت البيتى (ص)! و ذلك فى يوم عيد فقال البيتى (ص) يا ابابكر ان كل قوم عيداو هذاعيدنا.
2- سنن ابن حاجه ج 2 ص 439 باب الغناء والدف 
حديث 1899/3 نيز همان مطلب بالا رامى رساند.
3- سنن ابن حاجه حديث 1900/4 نفس المصدر السابق 
4- سنن ابن حاجه ج 1 ص 352 باب حالى جل فى امرته اذاكانت حائضا.
حديث 636/2
5- نفس المصدر السابق 637/3 حديث ام سلمه شأن المرأة حال الحيض و شأدنا حال حيضها مع رسول اللّه (ص).
6- البخارى كتاب الحيض باب مباشرة الحائض 
مسلم كتاب الحيض 
ابو داود كتاب الطهاره باب فى الرجل مصيب فها مادون الجماع.
الترمذى كتاب الطهاره باب ما جاء فى مباشرة الارئض.
النسائى باب مباشرة الارض.
از درگاه خداى متعالى خواستاريم: جمهرى اسلامى ايران راتا ظهور حضرت حجة بن الحسن العسكرى (ع) پاينده بدار. و افرعوانا ان الحمد اللّه رب العالمين.

________________________________________
1) سوره حج آيه 75.
2) سوره انعام آيه 124.
3) سوره هوآيه 62.
4) سوره انعام آيه 90.
5) طبقات ج 1 ص 32.
6) نهج البلاغه شرح ابن ابى الحديد.
7) تفسير فخر رازى چاپ اول ج 17 ص 56.
8) صحيح بخارى ج 9 كتاب اعتصام بالكتاب والسنه باب ماكان النبى يسأل.
9) عن ابى هريره: ان النبى (ص) قال هم يكذب ابراهيم النبى قط الاثلاث كذبات ثنين فى ذات الله قوله: انى سقيم و قوله بل فعله كبير هم هذاو واحدة فى شأن ساره.
صحيح بخارى جلد 4 كتاب بدء الخلق باب قول اللّه و اتخذ اللّه ابراهيم خليلا
صحيح مسلم ج 7 كتاب الفضائل باب فى فضائل ابراهيم الخليل.
10) صحيح بخارى ج 2 كتاب الجناير باب مى احب الدخن فى الارض المقدسة.
صحيح بخارى ج 4 كتاب بدء الخلق باب وفات موسى و ذكره بعد.
صحيح مسلم ج 7 باب فضائل موسى.
11) قرصت نحلة نبيا فى الانبياء فاصر النحل فاصر بقرية النحل فاحرمت فا وحى اللّه اللّه انا قرصتك نحله احرقت امه الاهم تسبح الد.
12) ارشاالسارى ج 6 ص 114 فتح البارى ج 7 ص 168.
13) بخارى 3/76 كتاب النكاح باب قول الرجل لاطوفن 1- مسند احمد 2/229.
14) صحيح مسلم ج 1 كتاب الايات باب بيان انا فى مات على الكفر و فوقى النار.
سنن ابن حاجه ج 1 حديث 1572 سنن ابى داود ج 2 ص 532.
15) صحيح مسلم ج 3 كتاب الجنائن سنن ابى داود ج 2 ص 195.
16) بخارى ج 7 باب ماذبح على النصب و الاصنام.
17) مسند احمد ج 1 ص 189.
18) مثلا ابن عبدالبر در استيعاب و ابو الفرج اصفهانى.
19) صحيح بخارى ج 1 كتاب الصلاه 
صحيح بخارى ج 2 باب اذامسلم فى ركعتين 
صحيح بخارى ج 8 باب فى كلبر فى سجدتى الهو
صحيح بخارى ج 9 باب حاجاء فى اجازه فى اجازه خبرالواحدلصدوق فى الاذان 
صحيح مسلم ج 2 باب الهو فى لصلوه و السجودله.
20) صحيح البخارى ج 1 كتاب الغسل، كتاب بدء الاذان 
صحيح المسلم ج 2 كتاب الصلاه 
سنن ابى داود ج 1 باب فى الجنب يصلى بالقوم هوناس.
21) صحيح بخارى ج 8 كتاب الدعوات صحيح بخارى ج 3 كتاب الشهادات باب شهادة الاعمى.
22) صحيح مسلم ج 2 كتاب فضائل القرآن حيح بخارى ج 6 كتاب فضائل القرآن.
23) صحيح بخارى ج 1 كتاب الوضوع باب البول عند صاحبه.
صحيح بخارى ج 3 باب الوقوف و البول عند سباحه القوم.
صحيح مسلم باب المسح على الخفين.
24) صحيح بخارى ج 5 كتاب الفضائل فضائل اصحاب النبى باب مقدم النبى و اصحابه المدينه.
صحيح بخارى ج 2 كتاب العيدين 
صحيح مسلم ج 3 كتاب صلاة العيدين باب الرحضه فى لعب يوم العيد.
25) صحيح بخارى ج 1 كتاب الصلاه باب اصحاب الحراب فى المسجد
صحيح بخارى ج 7 كتاب النكاح باب نظر المرئه اى الحبش و نحوهم فى غير ربيه 
صحيح مسلم باب الرخصه فى اللعب الذى لامعية فيه.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی